حرف های یک ورپریده

ساخت وبلاگ
کوچک زنگ زده.منظورم فیلم نیست. این عبارت به نوعی چندتایی راکه می شناسم دربرمیگیرد. نه. جمله درست نیست. چند نفر راتوصیف میکند. گاهی فکر می کنم چرا هربار کتابی را می خواند می ترسم.کتاب جدید مساوی با قوانین جدید است. ان وقت تمام ما را برای ندانستن انچه در ان کتاب نوشته سرزنش می کند.قوانین سفت و محکمی از درون کتاب بیرون می کشد ومی خواهد همه چیز را با آن اندازه بگیرد.یادم هست حتی موقع یادگیری اشپزی هم همین کار را می کرد. نباید به غذایی رب زد. اگر بزنی ایه های خدا جابه جا می شود. نمی توانست بفهمد که هر غذا حاصل جمع ذائقه های مختلف و سرانجام اجماع برسر یک دستور پخت است. که می تواند در اقلیمی کمی انطرفتر کاملامتفاوت باشد. یا حداقل اندکی متفاوت.هنوز همان گونه است حتی وقتی از خلاقیت می گوید. بیشتر از همه خودش را اذیت می کند.و حالا تاجی یافته که نباید خم شود؛ مبادا از سرش بیفتد.بلای آسمانی به نام تلگرام که گزاره های غلط را به سرعت پخش می کند. و وای به حال مغزهای منجمد که این گزاره ها واردش می شوند. وای به حال مغزهایی که خواندن بلد نیستند حتی وقتی می خوانند.وای به حال ما که چنین "وای به حالان"‌ی در کنارمان داریم.وای به حال ما. حرف های یک ورپریده...
ما را در سایت حرف های یک ورپریده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : msahar225a بازدید : 106 تاريخ : دوشنبه 23 خرداد 1401 ساعت: 14:20